نویسنده: مجید صفاتاج




 

سینما- علی رغم رقابتی که تلویزیون با آن دارد- یکی از مهم ترین کانالهای ارتباط مردمی است که دیدگاه های خود را به میلیونها تماشاگر تحمیل و القا می کند. این صنعت که از آن به عنوان هنر هفتم یاد می شود چه آگاهانه چه صرفاً از روی بی توجهی به صورت ابزاری برای ارائه صحنه های ضد اجتماعی و ضد اخلاقی درآمده است. هیچ شورش و یا حرکتی وجود ندارد مگر به صورت برنامه ریزی شده تمرین شده باشد. یک شورش موفق باید قبلاً تمرین شده باشد و این کار را در تصاویر متحرک، بهتر از هرجای دیگری می توان انجام داد. این نوع آموزش بصری را حتی بی سوادترین و بی فرهنگ ترین افراد می توانند بفهمند و تحت تاثیر القائات جادویی و حتی شیطانی آن قرار گیرند.
بله؛ صهیونیستها خیلی زود به اهمیت تبلیغاتی صنعت سینمایی پی بردند و برای مهارکردن آن به تکاپو افتادند. دستگاههای تبلیغاتی آنها با کمک سرمایه های کلان یهودیان از همان اوایل ظهور این صنعت و پدیده در جهان سعی کردند با پرداخت پولهای هنگفت، این صنعت مهم تبلیغاتی را در راستای اهداف پلید و دسیسه های شیطانی خود به زیر سلطه خویش درآورند. لذا دیری نپایید که یهودیان با خریدن مشهورترین شرکتهای تولید فیلم در جهان به ویژه در آمریکا توانستند مهار این رسانه را در دست بگیرند و صنعت سینمایی غرب و بلکه تمام دنیا منحصراً تحت سلطه مالی و معنوی صهیونیستها قرار گیرد. آنها علاوه بر تسلط بر مطبوعات و رسانه های گروهی غرب به سرعت در تولید فیلمهای سینمایی شهرت پیدا کردند. به ویژه در آمریکا که «اکثر شرکتهای تولید فیلمهای سینمایی متعلق به سرمایه داران صهیونیست بوده و هر چهره ای که آنها خواسته اند از ملل دنیا به جامعه آمریکایی - و حتی جهان- قالب کرده اند»(1). «در برخی آمارها آمده است که بیش از 90 درصد از کل دست اندرکاران سینمای آمریکا - از تهیه کننده و کارگردان گرفته تا بازیگر و فیلمبردار و تدوینگر - از یهودیان هستند».(2) آنها در حقیقت افکار عمومی جهان را کنترل می کنند.
پروتکل نهم صهیونیستها مؤید این نظریه است.
ما جوانان غیریهود را با آموزش اصول و فرضیاتی که از نظر ما کذب محض است و خود ما آنها را القا کرده ایم گیج و گمراه ساخته و روحیه آنان را تضعیف کرده ایم.
در زمینه قوانین موجود، بدون آنکه عملاً تغییری در آنها به وجود آوریم صرفاً با تحریف این قوانین از طریق ارائه تفسیرهای متناقض، کاری کرده ایم که از نظر آثار و نتایج مترتب بر آن اعجاب آور است.
«رساترین مطلبی که در توصیف سیطره صهیونیسم بر صنعت سینمای غرب به ویژه آمریکا گفته شده است، بخشی از مقاله مجله الاخبار المسیحیه الحره (اخبار آزاد مسیحی) چاپ لوس آنجلس شماره اول آوریل 1938 است. در آن آمده است:
«صنعت سینما در آمریکا کاملاً یهودی است و یهودیان بی آنکه کسی با آنها در این عرصه رقابت کند بر آن حکم می رانند. آنان هر کسی را که به آنان وابسته نبوده و یا با ایشان سازگاری نداشته باشد، از صنعت سینمای آمریکا طرد می کنند. تمام کارپردازان این صنعت یا یهودی هستند و یا از کسانی که دست پرورده یهود به شمار می روند. بر همین اساس، شهر هالیوود به «سدوم (3) عصر حاضر» تبدیل شده است که فضایل را قربانی نموده و رزایل و مفساد را رواج می دهد برای شرافت و آبرو و حیثیت مردم کمترین ارزشی قائل نیست. در آن اموال مردم بدون هیچ گونه مانعی به غارت می رود و هیچ کس نیست که از این رفتارها جلوگیری کند. آنان برای تعمیم و نشر نقشه های جنایتکارانه خود که تحت پوششهای کاذب و فریبکارانه قرار گرفته است، از هیچ تلاشی فروگذار نمی کنند. آنان به کمک همین روشهای پست و کثیف موفق شدند که فساد اخلاقی را در کشورها و شهرها شایع کنند و حس مردانگی و شرافت را نابود سازند و آرمانهای نسل امروز آمریکا را به پستی بکشانند.»
این نشریه، مقاله خود را با این گفته به پایان می رساند:
«این صنعت جنایتکارانه را متوقف کنید، زیرا اکنون بزرگترین سلاح در دست یهودیان برای ترویج ادعاهای گمراه کننده و فاسد آنهاست.»
کتابی به نام مغول سینما که در انگلیس منتشر شده است، سلطه صهیونیسم بر سینمای جهان را نشان می دهد. این کتاب طلایه داران یهودی سینما را به مغولها تشبیه می کند؛ مغولهایی که هر جا رفتند، با خود ویرانی و فساد بردند.»(4)
چارلز لیندبرگ در صحبتی که در سال 1941 در رادیوی سراسری [آمریکا] داشت گفت:
بزرگترین خطر یهودیان برای این کشور، ریشه در نفوذ و مالکیت گسترده آنها در صنعت فیلم سازی و مطبوعات ما دارد.(5)
دزدی اختراع تصاویر متحرک توسط یهودیان، امری تصادفی و یا مسأله ای صرفاً بر اساس کسب درآمد نبوده است. بلکه ریشه در سیاستها و برنامه هایی دارد که صهیونیسم جهانی برای سلطه بر جهان از زمان برگزاری اولین کنفرانس خود در شهر بازل سوئیس در سال 1897 وضع کرده است. «در بند سوم این کنفرانس بر اهمیت رسانه های فرهنگی برای ایجاد اسرائیل و ضرورت رواج روح ملی بین یهودیان جهان تأکید می گردد.(6)»
جنبش صهیونیسم پس از کنفرانس بازل به اهمیت صنعت سینما در جهت تحقق اهداف سلطه گرایانه خود پی برد و دریافت که می تواند از این ابزار تبلیغی و رسانه ای علاوه بر اینکه برای ترویج اندیشه صهیونیسم و تشکیل وطن ملی یهود حداکثر استفاده را ببرد با سلطه نامرئی بر سیاست، فرهنگ و افکار ملتها از طریق سینما، عملاً سلطه نامرئی خود را بر جهان گسترش دهند. به همین لحاظ می توان گفت که «یهودیان کنترل و توزیع فیلمهای سینمایی را از زمان آغاز صنعت فیلم سازی در دهه های نخست قرن بیستم در دست دارند و این روال همچنان ادامه دارد.»(7) هم اکنون سینمای صهیونیسم به مکان و زمان خاصی اختصاص ندارد، بلکه سراسر جهان را در برگرفته است. و در حال حاضر بزرگترین شرکتهای سینمایی جهان مانند یونایتد آرتیست، متروگولدن مایر، کلمبیا، وارنر، پارامونت، فوکس قرن بیستم و یونیورسال را در قبضه خود گرفته است. البته اولین جلوه های سیطره صهیونیسم بر سینمای جهان در هالیوود تجسم یافت که از ادغام هفت شرکت بزرگ فوق الذکر شکل گرفت.
پس از صدور اعلامیه بالفور، سینمای صهیونیسم شاهد تحول چشمگیری بود. این تحول به خاطر فیلم سرزمین که جنگ صهیونیسم علیه انگلیس و اعراب را به نمایش گذاشته بود صورت گرفت. از دهه سی صهیونیستها به تدریج خود را وارد سینمای هالیوود کردند و سلطه خود را بر سینمای بزرگ آمریکا در هالیوود آغاز نمودند. با شروع دهه شصت میلادی، سینمای جهان به سمت اهداف صهیونیستها دگرگون شد. صهیونیستها، سینماگران جهان را برای به تصویر کشیدن و ساختن فیلمهایی در سرزمین اشغالی خود جذب کردند. در دهه هشتاد سینمای صهیونیسم به موفقیتهای زیادی رسید و توانست به ستاره های بزرگ و کارگردانهای معروف سینما دست یابد و سینمای ایتالیا، فرانسه، انگلیس، آلمان (غربی) را به مالکیت خود درآورد و بر اغلب شرکتهای تولید فیلمهای سینمایی غرب سیطره نسبتاً کاملی داشته باشد. برخی از آمارها نشان می دهند که بیش از 90% از مجموع کسانی که در کار تولید، کارگردانی، بازیگری، فیلمبرداری و مونتاژ شبکه های سینمایی آمریکا فعالیت می کنند، از جمله یهودیان هستند. به عنوان نمونه شرکت فوکس که صاحب آن ویلیام فوکس یهودی است، شرکت گلدن که صاحب آن ساموئل گلدن یهودی است، شرکت مترو که صاحب آن لویس مایریهودی است، شرکت برادران وارنر که هارنی وانر و برادران او مالکان آن هستند و شرکت پارامونت که صاحب آن هادکنسون است(8).
با توجه به آمارهای فوق الذکر می توان گفت که صهیونیسم در حال حاضر بر سینمای جهان سیطره دارد. این سینما ابزاری است برای تهاجم فرهنگی به ملتها و به زیر سلطه کشانیدن آنان. به لحاظ اینکه انسان در برابر شهوات و غرایز حیوانی خود بسیار ضعیف است، صهیونیستها سعی کرده اند این خوی منفی انسان را در جوامع مختلف تشدید سازند. مهم ترین ابزار آنها برای این کار، هنر هفتم یا سینماست. زیرا این هنر از جمله مهمترین و در عین حال خطرناک ترین ابزارهایی است که می تواند غرایز بشری را به سمت و سویی حیوانی سوق دهد. به ویژه اگر مسائل جنسی در آن مورد استفاده قرار گیرد.
یکی از متفکران مسیحی غرب در این رابطه می نویسد:
یهود به وسیله خبرگزاریهای جهانی، مغز جهانیان را شستشو داده است. یهود به وسیله فیلمهای مبتذل، افکار جوانان و فرزندان ما را تغذیه می کند و آنها را از آنچه خود می خواهد سرشار می سازد و جوانان را فاسد و تباه می سازد تا همیشه در خدمت آنها باشند. صهیونیسم در خلال دو ساعت (مدت نمایش یک فیلم سینمایی) آداب فرهنگی را که معلم مدرسه، خانواده و مربی طی ماهها تعلیم و تربیت در اذهان جوانان ایجاد کرده اند، می زداید.(9)
دلیل تاخت و تاز هولناک صهیونیسم جهانی به سینمای جهان چیست؟
راز این امر در لابی صهیونیستی یا گروههای یهودی نهفته است که هنر و صنعت سینمای آمریکا و اروپا را تحت سیطره خود گرفته و بیش از 90% فیلمهایی را که سالانه تولید می شود آنها تولید می کنند. روژه گارودی در کتاب خود با نام پرونده اسرائیل و صهیونیسم سیاسی و همچنین در کنفرانسی که در باشگاه هیئت علمی دانشگاه قاهره ترتیب داده شده بود گفت:
یهودیان از تمام نقاط جهان و از خارج بر اسرائیل حکومت می کنند و به منظور ادامه حیات آن هر گونه کمک و حمایتی را در اختیارش قرار می دهند.
از اینجا برنامه توطئه آمیز و فعالیتهای سازمان یافته صهیونیسم برای تسلط بر صنعت سینمای جهان و تصرف آن برای خدمت به اهداف نژادپرستانه آل صهیون و تخریب و نابودی ملتهایی که با آنان دشمنی می کنند مشخص می شود. به همین سبب «مالکیت بزرگترین شرکتهای هالیوود مانند گلدن مایر، فوکس، پارامونت، کلمبیا، وارنز یونایتد آرتیست، و ... تنها یک اتفاق تصادفی نبوده بلکه برنامه ای توطئه آمیز برای احاطه افکار عمومی جهان و سوق دادن آن به سمت افکار خودشان است. این برنامه و فعالیت سازمان یافته چنانچه خواهد آمد مراحل تکاملی را پشت سر گذاشته است که می توان آن را این گونه خلاصه نمود:(10)
1)در دست گرفتن صنعت سینما و شرکتهای بزرگ تولید کننده فیلمهای سینمایی به طور مستقیم یا غیرمستقیم مانند خرید سهام آنها از طریق بانکهای معتبر.
2)جذب و یا به عبارت بهتر خرید هنرمندان و ستارگان بزرگ و تحت سیطره گرفتن آنها به هر وسیله ممکن.
3)تلاش در جهت صدور قوانین درباره کلیه امور هنری مختلف در کشورهای اروپایی به منظور جلوگیری از تبلیغات بر ضد یهود و صهیونیسم در فیلمهای سینمایی یا رسانه های گروهی.

دوره های فعالیت سینمای صهیونیسم

فعالیت سینمای صهیونیسم را می توان به چهار دوره تقسیم کرد:(11)

دوره اول: از کنفرانس بازل

در این دوره صهیونیستها به تولید فیلمهایی برگرفته از آموزه های تورات و تلمود می پرداختند. آنها به تدریج این اندیشه را القا می کردند که فلسطین سرزمین موعود یهودیان است که خداوند در تورات به آنها بشارت داده است. پس از صدور اعلامیه بالفور در سال 1917 میلادی مبنی بر تأسیس وطن ملی یهود در سرزمین فلسطین، سینمای صهیونیسم در خلال فیلمهایی مانند سرزمین، ده فرمان و فیلم صابر به کارگردانی الکساندر فورد یهودیان پراکنده در جهان را برای کوچ به فلسطین تشویق می کردند. فعالیت سینمای صهیونیسم در این دوره تا پیش از تشکیل رژیم صهیونیستی افزون بر مورد فوق الذکر حاوی یک نکته نژادپرستانه بود و آن اینکه «در بسیاری از فیلمهایی که تهیه گردید، در آن دشمن اصلی را همه، جز یهودیان می داند بدین معنی که خود را از جنس برتر و قوی تر از همه می دانند.(12)»

دوره دوم: پس از تشکیل رژیم صهیونیستی

در این مرحله صهیونیستها که از تاسیس دولت اسرائیل فارغ شده بودند به تولید فیلمهایی روی آوردند که در آنها، این مساله را تلقین می کرد که اسرائیلی ها نماینده فرهنگ و تمدن پیشرفته بشریت هستند. در کنار آن نیز، اعراب را بادیه نشینانی بی فرهنگ با خوی و منش غیرانسانی و مسلمانان را افرادی خشن و گروههایی تروریست معرفی می کردند تا از آنها تصویری نامطلوب در اذهان به وجود آورند.
بعد از حمله رژیم صهیونیستی به مصر و محکومیت جهانی این رژیم حتی از سوی ایالات متحده آمریکا، صهیونیستها به تهیه فیلمهایی پرداختند که در آن اعراب را گرگهایی گرسنه معرفی کردند و خود را ملتی با تمدن و دارای فرهنگ اصیل نشان می دادند.

دوره سوم: پس از جنگ 1967

در این دوره که دوره طلایی سینمای رژیم صهیونیستی نیز محسوب می شود، فیلمهایی ساخه شد که در آنها این مضمون را تلقین می کرد که اعراب باید قضیه فسلطین را فراموش کنند و وجود رژیم صهیونیستی را به خود بقبولانند. مردم جهان نیز باید این مسأله را بپذیرند که حق یهود در فلسطین از آنها غصب شده بود و بعد از چندین سال یهودیان توانسته اند این حق را اعاده کنند. در این رابطه می توان از فیلم نبرد سینا در سال 1968 و نامم را نجوا کن در سال 1972 به کارگردانی جیمز کاموللر نام برد.

دوره چهارم: پس از جنگ 1973

در این دوره سینمای صهیونیسم شاهد تحولی بنیادین بود. زیرا سینما به سمت ترویج فساد و فحشا پیش رفت. در این دوره کارگردانان به تولید فیلمهایی به ظاهر علمی روی آوردند و در خلال آن به تبلیغ و ترویج فساد و بی بند و باری های جنسی و اخلاقی پرداختند. پس از مذاکرات کمپ دیوید در سال 1978 و برقراری صلح بین دولت مصر و رژیم صهیونیستی، سینمای صهیونیسم علاوه بر تولید فیلمهای مبتذل، به تبلیغ اندیشه یهودیان و قهرمانی آنها در فیلمهای تولیدی خود دست زد. نمونه آن فیلم روز استقلال به کارگردانی رونالدامیریچ در سال 1996 بود که جوایز بسیاری را در جشنواره به خود اختصاص داد.
گاهی اوقات نیز، کارگردانان سینمای صهیونیسم به ویژه هالیوود با ساخت برخی فیلمهای مربوط به افسانه دروغین کوره های آدم سوزی و اتاقهای گاز نازیها در جنگ دوم جهانی که به هولوکاست معروف است به برانگیختن احساسات جهانیان و مظلوم نمایی یهودیان پرداختند و از این طریق صدها هزار دلار به جیب خود سرازیر کردند. بهترین مصداق و نمونه این گونه فیلمها، فهرست شیندلرساخته استیون اسپیلبرگ در سال 1994 است. این فیلم هفت جایزه اسکار را به خود اختصاص داد.(13)
با توجه به مطالبی که ذکر شد می توان گفت که سیطره صهیونیسم بر صنعت سینما نه تنها به یک جنبه محدود نشده بلکه دربرگیرنده ابعاد مختلفی است که عبارتند از (14):
1- سیطره بر سرمایه گذاری های شرکتهای تولیدی.
2- سیطره بر شرکتهای توزیع فیلم.
3- سودهای کلان اقتصادی.
4- سیطره بر صنعت نویسندگی سناریو و خلق ستارگان سینمایی.
5- توزیع فیلم در راستای اهداف مورد نظر صهیونیسم.

پی نوشت ها :

1. مجله «المجله»، چاپ انگلستان، 9 مارس 1984.
2. ابوغنیمه، پیشین، شماره 3، ص 108.
3. سدوم شهر قوم لوط بوده که در فلسطین - کنار بحرالمیت کنونی - واقع شده است (این سرزمین قبل از اینکه خداوند قوم لوط را با سنگهایی از سجیل عذاب کند و سرزمین آنان را ویران سازد، وجود نداشته است.) در این دیار قاضی حریص و ستمکاری بوده است که ضرب المثل اعراب گردیده است و آنان می گویند:«فلانی از قاضی سدوم هم ظالم تر است».
4. ابوغنیمه، زیاد: پیشین، ص 109.
5. بی نا، "ستارگان یهودی بر فراز هالیوود"، ترجمه مهران شباهنگ، روزنامه رسالت، 1383/7/21، ص 14.
6. خبرگزاری قدس (تهمینه بختیاری):"استفاده ابزاری صهیونیستها از سینما..."، روزنامه جمهوری اسلامی، 1381/8/9، ص 8.
7. زهرا سماواتی، سلطه رسانه ای صهیونیسم در آمریکا، (تهران: مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1383)ص 68.
8. تمام این شرکتهای صهیونیستی محصولات و تولیدات خویش را در جهان اسلام به فروش می رسانند! در این فیلمها که جرایم با انواع و اقسام آن و دزدی و راهزنی با تمام روشهای آن به نمایش درمی آیند، تز نژادپرستی یهود به وضوح مشاهده می شود. اما با این وجود طی سالیان دراز در بلاد عربی به نمایش در می آیند و سالنهای سینمایی به واسطه آنها پر از جمعیت می شوند. به نقل از:فؤاد بن سید عبدالرحمن رفاعی، نفوذ صهیونیسم بر رسانه های خبری و سازمانهای بین المللی، ترجمه حسین سرو قامت، سازمان (تهران: انتشارات کیهان، سال اول 1377)ص 44.
9. خبرگزاری قدس، پیشین
10. محمد الغیطی، اسرائیل تسرق الفن المصری، (بیروت: مدبولی الصغیر، الطبعه الاولی، 1977) ص 47.
11. این تقسیم بندی به دوره های دیگری نیز محدود می شود و لذا در این جا به چهار دوره تقسیم شده است.
12. گفتگوی منتقد سینمایی احمد بهجت با مجله العالم شماره 394 (روزنامه کیهان، 1370/9/16)
13. خبرگزاری قدس، پیشین
14. سماواتی، پیشین، ص 79.

منبع :صفاتاج، مجید (1387)، صهیونیسم و رسانه، تهران: سفیر اردهال، چاپ دوم